loading...
ایران از چشم جوان
Mehdi بازدید : 212 شنبه 08 مرداد 1390 نظرات (1)

به گزارش ايسنا، استاد آواز ايران در گفت‌وگويي در پاسخ به اينكه، ايده اول ساخت «ربنا» چگونه شكل گرفت؟ ادامه داد: «سال 58 تغييرات و تحولاتي در راديو مخصوصا در بخش موسيقي در حال شكل‌گيري بود. 

در آن سالها مديران راديو تصميم داشتند توليد موسيقي در راديو را تعطيل كنند و توليد شده‌هاي بيرون را بخرند. جلساتي با مديران راديو گذاشتيم و در اين جلسات خيلي تلاش كرديم مديران را راضي كنيم كه نيروهاي خوب را نگه دارند و عده ديگر را بازنشسته كنند. در اين جريان‌ها بود كه رئيس وقت راديو آقاي وجيه‌اللهي كه فردي تحصيلكرده و روشنفكر بود از من موكدا و مرتبا مي‌خواست با توجه به تغييرات و تحولات سياسي و مذهبي ايران براي پخش آثار جديد قبل از افطار طرحي انجام بدهم.

آنها نمي‌خواستند آثار دوره قبلي را پخش كنند. به ايشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسيقي و اركستر تعريف شده است و اين كار الان من نيست. اما ايشان گفت كه فقط شما مي‌توانيد و ما تنها شما را داريم و از من خواست براي دم افطار، مناجات‌ها و اذان كاري انجام بدهم. من خودم را از وزارت كشاورزي آن دوران به راديو منتقل كرده بودم و كارمند راديو محسوب مي‌شدم. پذيرفتم اينكار را انجام بدهم. 

كلاسي براي افرادي كه قرار بود دعاي سحر و مناجات بخوانند گذاشتم كه با اين افراد نحوه درست خواندن را كار كنم. تابستان سال 58 بود كه آموزش اين عده را شروع و پس از مدتي هم ضبط اين آثار را آغاز كردم. قرار شد براي دم افطار هم برنامه ضبط كنيم و از من خواستند كه براي برنامه‌هاي دم افطار هم فكري بكنم. برنامه‌هاي دم افطار دوران قبل از انقلاب را مرحوم ذبيحي بسيار عالي خوانده بود و من تمام كارهاي او را از نوجواني شنيده بودم و مناجات حضرت امير را با صداي او از حفظ بودم. با اين حال پذيرفتم كه اين كار را بكنم.»

شجريان در پاسخ به اين اظهار نظر كه؛ « كار دشواري را پذيرفتيد، چرا كه تغيير ذائقه مخاطب بسيار دشوار است.» مطرح كرد: «بايد بدانيم عادت را از مردم نمي‌توان گرفت. مردم به ربنا و دعاي سحر مرحوم ذبيحي و اذان مرحوم موذن زاده اردبيلي عادت كرده بودند. نمي‌شد به اين راحتي اين عادت را در مردم تغيير داد. پس بايد براساس آن حال و هوا حركت مي‌كردم، اما در عين حال مي‌خواستم اثر ويژگي‌هاي خاصي نيز براي خودش داشته باشد تا بتوان اين را نيز به مردم بقبولانيم و كار جديد را جايگزين كرد.

ظهر آن روز همان آياتي را كه مرحوم ذبيحي خوانده بود پيدا كردم و دو آيه ديگر نيز از سوره آل عمران و بقره پيدا كردم و يك مطالعه ذهني كردم كه چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزديك بودن به كار مرحوم ذبيحي كار جديدي باشد. به اين فكر كردم بايد آوازي باشد كه علاوه بر اينكه تقليد نباشد، از اصل اثر هم خيلي دور نباشد. مجددا به مسئولان گفتم كه سالهاست مخاطب من را به عنوان خواننده آواز مي‌شناسد، اگر بخواهم ربنا بخوانم، اذان بگويم ممكن است مخاطب من را نپذيرد و اين كار زيبا نيست. چون مردم فكر مي‌كنند حالا كه جمهوري اسلامي سركار آمده، شجريان كه تا ديروز آواز

مي‌خواند، امروز دعا مي‌خواند و اذان مي‌گويد و ممكن است نپذيرند و از سوي ديگر افراد ديگري كه به صداي من عادت كردند هم ممكن است بپرسند كه چرا شجريان آواز را رها كرده است و دعا مي‌خواند. براي من اين كار بسيار سخت بود. به همين دليل به آنها گفتم كه من به شما كمك مي‌كنم و به ديگران آموزش مي‌دهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم اين كار را نمي‌كنم. قبول كردند. رفتم استوديو و «ربنا» و «مثنوي افشاري» را بدون هيچ تكرار و تصحيحي خواندم. اثر ضبط شده را به 4 نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم كه تمرين كنند تا براي ضبط آماده بشوند.

آقاي قاسم رفعتي «مثنوي افشاري» را زيبا خواندند. اما با اينكه روانشاد صالحي قرآن خوان حرفه‌اي بودند و صداي خوبي هم داشتند، هرچه تلاش كردند نتوانستند آن طوري كه مد نظر من بود، ربنا را بخوانند. بالاخره با كمك و راهنمايي‌هاي من بعد از 20 روز تمرين براي ضبط آماده شديم و به استوديو رفتيم. در استوديو هم سه نفري كه بنا بود ربنا را بخوانند بارها خواندند و نشد تا اينكه من بخشي از ربنا را مي‌خواندم، اين بخش را تكرار مي‌كردند تا توانستيم اين ربنا را ضبط كنيم.

شروع به ويرايش و تصحيح اين آثار كردم. از 4 بعد از ظهر تا 3 صبح كارها را تك و تنها در راديو تصحيح مي‌كردم تا اثر مناسبي براي پخش در ماه رمضان آماده شود. كارها را 2 روز مانده به ماه رمضان آماده كردم و به رئيس راديو ارائه كردم. اما از همان موقع و حتي قبل‌تر آن فريدون شهبازيان كه كار من را شنيده بودند، اصرار مي‌كردند كه با صداي خودم پخش شود. و من هم مصرانه مي‌گفتم كه صداي من نبايد اينگونه پخش بشود، هيچ اجازه‌اي به آنها براي پخش ندادم. از همان زمان هم تصميم گرفته بودم كه ديگر در راديو كار نكنم به آقاي وجيهي‌الهي اعلام كردم كه ديگر به راديو نمي‌آيم. اما روز اول ماه رمضان ديدم ربنايي را كه خودم خوانده‌ام از راديو پخش شد.»

اين هنرمند در ادامه‌ي اين گفت‌وگو كه با سايت دل‌آواز داشته است، در پاسخ به اينكه بي‌اجازه پخش شد،گفت:

«بله. زنگ زدم به آقاي وجيهي الهي. ديدم ايشان خيلي خوشحال هستند و مي‌خندند. گفت كه اين تير از كمان رها شده و من اين را كپي كردم و به همه راديوها و شهرستان‌ها دادم و همه اينكار را پخش كردند. اعتراض كردم اما او خنديد و گفت كه ما برنامه به اين خوبي را از دست نمي‌دهيم و اينكار را بايد همه مردم بشوند. آن موقع به هيچ كس هم گفته نشد كه اين اثر را چه كسي خوانده است. به آنها گفتم كه هيچ حق نداريد كه بگوئيد اين اثر را من خوانده‌ام.

آن زمان مردم فكر مي‌كردند كه اين اثر را يكي از قاريان حرفه‌اي خوانده و من طوري اين اثر را خوانده بود كه صداي من مشخص نبود. اما هربار كه اين اثرها پخش مي‌شد من عصبي مي‌شدم، چرا كه من اين كارها را براي پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط كرده بودم تا بقيه تمرين كنند. بعد از اين هم ديگر راديو تلويزيون نرفتم و بعدها كلاس‌هاي آموزشي‌ام را در راديو و تلويزيون تعطيل كردم و تا سال 61 كه هيج جا ظاهر نمي‌شدم، فقط در خانه بودم و به پرورش گل و گياه مي‌پرداختم.»

شجريان در پاسخ به اينكه؛ «به خاطر دلزدگي از پخش اين كارها بود كه خانه‌نشين شديد؟» پاسخ داد:«خير، فضاي موسيقي آن دوران، فضايي نبود كه ما به آن دل خوش كنيم. ارتباطم را با كانون چاووش هم قطع كرده بودم چرا كه در آنجا بعضي‌ها ديدگاه‌هاي سياسي‌شان را اعمال مي‌كردند كه مورد تائيد من نبود. پس از سالها اولين كنسرتمان «آستان جانان» را با پرويز مشكاتيان و ناصر فرهنگ‌فر در سفارت ايتاليا برگزار كرديم كه اولين كار من بعد از انقلاب بود.»

اين هنرمند در پاسخ به اينكه، در اين مدت ربنا هم همچنان پخش مي‌شد؟ ادامه داد:«بله همچنان ربنا با صداي من پخش مي‌شد.»

محمدرضا شجريان در پاسخ به اينكه چه زماني اعلام كرده است كه خواننده اين اثر است؟، يادآور شد:«زماني كه ديدم مردم اين كار را خيلي دوست دارند و هي مي‌پرسند كه اين اثر را چه كسي خوانده است. وقتي به اطرافيان و به شكل خصوصي مي‌گفتم كه اين اثر را من خوانده‌ام و بدون اجازه من پخش شده، همه تعجب مي كردند كه چطور من اين كار را خوانده‌ام. اما زماني كه ديدم مردم متوجه مي‌شوند كه من اينكار را به اين دليل نخواندم كه با شرايط روز خودم را هماهنگ كنم، اعلام كردم كه اين اثر را من خوانده‌ام.»

وي درباره‌ چگونگي بازتاب‌ها، مطرح كرد: «مردم هرگز از من ايراد نگرفتند كه چرا اين اثر را خواندي، همه مي‌گفتند كه چه كار زيبا و دلنشيني است. يكي از دوستان تعريف مي‌كرد كه يكي از قاري‌هاي بزرگ مصر به اسم غَلوَش در ايران بوده كه ربنا را مي‌شنوند. از اين كار يك كپي مي‌خواهد تا ببيند مي‌تواند اين را بخواند يا نه؟ بعد از دوسال دوستم او را مجددا مي‌بيند و اين قاري به او مي گويد «كار من نيست.» چرا كه خواندن اوجي كه در خواندن ربنا هست كار هر خواننده‌اي نيست.»

استاد آواز ايران در پاسخ به اينكه «در آلبوم «به ياد پدر» ربنا هم هست، آيا اين اثر را بازخواني كرديد يا همان ربنا اوليه را حفظ كرديد؟» ادامه داد: «نه همان ربنا را گذاشتم. من هرگز اين اثر را بازخواني نمي‌كنم. چرا كه مردم با آن كار ارتباط گرفته‌اند و نت به نت زمان بندي آن را مي‌شناسند.»

شجريان در پاسخ به اينكه «لحن ربنا را چگونه انتخاب كرده است؟» گفت: «لحني كه من براي اين اثر انتخاب كردم چيزي بين قرائت قرآن و آواز خواندن است. چون كلمات عربي خوانده مي‌شود بايد موسيقي متناسب خودش انتخاب بشود، با اينكه من اين لحن را به خوبي بلدم اما نمي‌خواستم كه صرفا لحن ربنا قرائت قرآن باشد. من اين لحن را به خوبي بلدم و مي‌خواستم كه ربنا ايراني پسند باشد. به عنوان مثال اذان موذن زاده اردبيلي بيات ترك است و به همين دليل مردم اين اذان را دوست دارند. من هم مركب خواني و سه گاه را براي ربنا انتخاب كردم كه هم در قرائت قرآن از آن استفاده مي‌كنيم هم در آواز. تا هم كسي كه به عربي و قرآن آشنا است لذت ببرد و هم كسي كه از آواز ايراني شناخت دارد.»

اين هنرمند در ادامه در پي اين اظهار نظر كه «سالها ربنا پخش مي‌شد بدون اينكه نامي از شما برده شود و طبيعتا در اين مدت با شنيدن ربنا احساس كرده‌ايد كه مي‌شد اين قسمت را بهتر خواند، مي‌خواهم بدانم كه چه زماني دلتان با پخش اين اثر صاف شد؟» گفت:«5 يا 6 سال كه از پخش ربنا گذشت، به اين حس رسيدم كه اي كاش آن زمان ضبط بعضي از قسمت‌ها را تكرار مي‌كردم تا كيفيت كار بهتر مي‌شد. به اين فكر رسيدم حالا كه مردم با ربنا ارتباط برقرار كرده‌اند، مجدد ربنا را ضبط كنم و اشكالات ريز آن را برطرف كنم. اما فكر كردم كه در اين 5 سال مردم به اين ربنا عادت كرده‌اند و نت به نت آن را حفظ هستند. اگر بخواهم آن را مجدد بخوانم، هرچند بهتر و پخته‌تر خواهم خواند، اما مردم آن ربنا را پذيرفته و دوستش دارند و من هر كاري بكنم نمي‌توانم ربناي جديد را جايگزين ربناي قديم بكنم. بنابراين فكر كردم بهتر است من به عادت مردم احترام بگذارم، و به دنبال اين نروم كه ربنا را دوباره بخوانم، من كه از اول دوست نداشتم صداي من اينطوري پخش بشود. اما زماني كه ديدم مردم با آن ارتباط گرفته‌اند و حال و هوايي با ربنا دارند فكر كردم، بهتر است ربنا به همان شكل اول خود باقي بماند.

اما سوال من اينست كه كساني كه در راديو و تلويزيون تصميم گيرنده هستند و اغلب هم تصميمات بسيار ناآگاهانه و ناشيانه مي‌گيرند چرا به اين نكته توجه ندارند كه نمي‌توانند عادت مردم را از آنها بگيرند. من به احترام سليقه مردم به خودم اجازه ندادم كه بيايم ربناي بهتري بعد از 6 سال بخوانم اما اين افراد چطور مي‌توانند ربناي ديگري به جاي آن بگذارند. بهتر است آنها كار ديگري توليد كنند تا بتوانند جايگزين ربناي فعلي بشود. مي‌دانم كه در راديو و تلويزيون بسيار هزينه كردند تا ربناي شجريان را كس ديگري بخواند. اما بايد بگويم كه ربنايي كه من خواندم و مردم آن را قبول كرده‌اند به اين راحتي جايگزين نمي‌شود، مگر يك نفر ديگر بيايد چيزي ديگري بخواند.»

اين هنرمند در پي اين اظهارنظر كه، «عادت مردم را به اين سرعت نمي‌توان تغيير داد، خصوصا اينكه نزديك به 30 سال است كه ربناي شما با ماه رمضان عجين شده است»،مطرح كرد:«مردم 30 سال است با اين ربنا پاي سفره افطار مي‌نشيندند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم كه اين ربنا را از مردم بگيرم و آن را از آنها دريغ كنم. سال 74 در نامه‌اي به آقاي لاريجاني، رئيس وقت تلويزيون نوشتم كه تنها موردي كه اجازه مي‌دهم صداي من از تلويزيون پخش شود، ربنا است كه من آن را به مردم هديه داده‌ام.

من از اين ربنا نه بهره‌اي مي برم و نه شهرتم را زيادتر مي‌كند، من كارم را 32 سال پيش انجام داده‌ام و آن را به مردم هديه داده‌ام. حالا براي ثواب يا وجدانم باشد اين ربنا مال مردم است و من هم اجازه ندارم اين را از مردم دريغ كنم. به همين دليل راديو و تلويزيون هم نمي‌تواند ربنا را از مردم دريغ كنند يا ربناي ديگري را جايگزين آن كند.»

محمدرضا شجريان در بخش ديگري از اين گفت‌وگو در پاسخ به اين اظهارنظر كه؛ « قبل از انقلاب، مرحوم ذبيحي ربنا و دعاي مناجات قبل از افطار را خوانده بود و طبيعتا هم مردم به آن صدا عادت كرده بودند، اما امروز مخاطبان ربناي مرحوم ذبيحي نيز به ربناي شما عادت كرده‌اند. چه كرديد كه بتوانيد اين روند را تغيير بدهيد؟»گفت: «هنرمند بايد كارش را خوب بلد باشد. من از كودكي خواندن قرآن را آموخته بودم و با آن زندگي كرده بودم و تمام وجودم خوانندگي در آن زمينه بود. از 18 سالگي به بعد كه از خانه پدر بيرون آمدم، راه موسيقي پيش گرفتم در حالي‌كه پيش از آن خواندن قرآن مثل زبان مادري‌ام بود. از سوي ديگر كارهاي مرحوم ذبيحي را شنيده بودم و كارهاي قاري‌هاي بزرگ عرب را شنيده و تمرين كرده بودم و اين كار را خوب بلد بودم. در كار ما همه چيز در تكنيك خلاصه نمي‌شود. اگر كارتان را خوب بلد باشيد و از روي صداقت كار كنيد روي مردم تاثير خيلي خوبي خواهد گذاشت. احتمالا اين موارد روي مردم تاثير گذاشته است و باعث شده كه ربنا جاودانه بشود. زماني كه ربنا را خواندم برايم حالت مناجات داشت.»

اين هنرمند در پاسخ به اينكه«يعني ارتباط دروني برايتان شكل گرفته بود؟» مطرح كرد:«ارتباطي از ته دل بود. مثل فردي كه دم افطار با خداي خودش نجوايي دارد. زماني كه آدم مي‌خواهد با خداي خودش حرف بزند با خلوص كامل حرف مي‌زند. زماني كه اين حال و هوا درست در درون انسان باشد، حتي اگر صحبت هم بكند، قطعا تاثير خودش را مي گذارد. سواي آن من تكنيك‌هايي بلد بودم و تجربياتي داشتم كه قطعا در كار تاثير مي‌گذاشت. صرف نظر از ربنا، من در ديگر برنامه‌هاي موسيقي نيز مردم و هوش آنها را باور دارم و مي‌دانم كه مردم هوشمند هستند. زماني كه به اين موارد اعتقاد داريد ديگر نمي‌شود به مردم دروغ گفت و به همين دليل مردم شما را باور مي‌كنند. من كار سياسي نمي‌كنم اما به عنوان هنرمندي كه در جامعه زندگي مي‌كند حق دارم كه شرايطي را كه در جامعه پيش مي‌آيد قضاوت كنم. قاضي كه نبايد قوم و خويش يكي از طرفين باشد؛ قاضي در هر صورت قضاوتش را مي‌كند. من به عنوان يك داور درباره اينكه مردم چه مي خواستند و چگونه جواب شنيدند اظهار نظر كردم. حقيقت را كه نمي‌شود كتمان كرد.»

وي در ادامه ابراز عقيده كرد: «وقتي راه درست را مي‌رويم تحت هيچ شرايطي نمي‌توانيم آن راه را عوض كنيم. اين اعتمادي كه مردم به من و صداي من دارند، باعث شده كه جايگزين كردن ربنا دشوار و حتي غيرممكن شود. من ربنا را به مردم هديه كردم و مال مردم هم هست، اگر ربنا را تلويزيون و راديو پخش نكند، مردم خودشان آن را پخش مي‌كنند.»

در ادامه اين گفت‌وگو سئوال شونده پرسيده است:«اين دومين بار است كه شما پخش آثارتان را از رسانه تلويزيون و راديو ممنوع كرديد، اولي مربوط به سال 74 بود اما قبل‌تر از آن نوروز 73 شما به تلويزيون آمديد وحتي دعاي تحويل سال را خوانديد. در اين فاصله يكساله چه پيش آمد كه اين عكس‌العمل شما را در پي داشت؟»

شجريان گفت: «من از روز اول دوست نداشتم كه صداي من از راديو و تلويزيون پخش شود. مي‌دانم تصنيف سپيده يا ايران اي سراي اميد را خود آقاي لطفي به تلويزيون داد كه پخش بشود. چرا كه اين يك كنسرت بود و نوار ضبط شده آن را فقط من، آقاي لطفي و كانون چاووش داشتيم. تا يك روز از لطفي پرسيدم كه تلويزيون اين تصنيف را چطوري به دست آورده؟ گفت كه من دادم. يادم هست به لطفي گفتم كه اشتباه كردي و من دوست ندارم صداي من از راديو و تلويزيون پخش بشود. اواخر سال 57 و اوايل سال 58 خيلي از افراد اصرار مي كردند كه من در راديو بخوانم اما من قبول نمي‌كردم. اما صداي من و كارهاي من را پخش مي‌كردند.

يادم هست سال 59 يا 60 بود كه محمد هاشمي رييس وقت صدا و سيما به اطرافيان من پيغام مي‌داد تا من در راديو و تلويزيون كار كنم. من كاري با تلويزيون نداشتم، فقط مي رفتم در راديو تدريس مي‌كردم. چرا كه من به راديو و تلويزيون براي تدريس و تحقيق در آرشيو منتقل شده بودم. هرچند كه رئيس موسيقي راديو از من خواهش مي‌كرد كه من در شوراها شركت كنم اما من نمي‌رفتم. حتي براي من ابلاغيه فرستاد باز من نرفتم. و گفتم كه من فقط تدريس مي‌كنم، شاگرد و زمان كلاس‌ها را هم خودم انتخاب مي‌كنم.

پيام‌هاي زيادي براي رفتن به راديو به من داده شد. حتي مدير وقت راديو براي من اخطاريه فرستاد كه پرداخت حقوق شما بستگي به شركت شما در جلسه‌ها دارد. حقوق من مگر چقدر بود؟ چيزي حدود 30 هزار تومان بود. خنده‌ام گرفت. يك روز كه رفتم راديو، به او زنگ زدم كه به دفتر من بيايد. به او گفتم درست است كه شما مدير هستيد اما مدير خوب كسي است كه تك تك آدم ها را بشناسد و از توانايي‌هاي آنان خبر داشته باشد تا بتواند با آنها كار كند. گويا من را نمي‌شناسيد كه اين نامه را به من نوشتيد. در پاسخ به من گفت كه اين نامه اشتباه شده است. به او گفتم حواست باشد ديگر اين اشتباهات را مرتكب نشوي. شما در جايگاهي نيستي كه براي من اخطاريه بنويسي. همين تدريس را هم از فردا تعطيل مي‌كنم.

از فرداي آن روز به رغم مخالفت آنها ديگر به راديو هم نرفتم و به وزارت كشاورزي برگشتم و آن جا هم خودم را بازنشسته كردم. همان موقع‌ها محمد هاشمي از من مي خواست به راديو بروم كه من نمي‌رفتم. مي‌گفت كه در راديو تدريس مي‌كنيد اما پيش ما نمي‌آييد؟ تا اينكه يك روز آقاي صادق طباطبايي كه از دوستان نزديك من بود به من تلفن زد و گفت كه من دفتر محمد هاشمي هستم و گفت ايشان اصرار دارند كه شما راببيند و من را واسطه كردند كه بگويم يا شما بيايد پيش ايشان يا ايشان بيايند پيش شما. قرار گذاشته شد كه به خانه آقاي طباطبايي برويم. خودشان بودند و رييس شبكه دو و من هم با محمد موسوي رفتيم سر قرار.

آقاي هاشمي خيلي صحبت كردند و از من خواستند كه همكاري كنم بعد از كلي مذاكره در نهايت من گفتم كه شما در جايگاه مدير تلويزيون هركاري كه بخواهيد مي توانيد انجام بدهيد اما من در كارم جايگاهي دارم كه حاضر نيستم با هيچ چيز ديگري عوض كنم. من مي خواهم همان شجرياني كه هستم باقي بمانم. خيلي اصرار كردند. آخر گفتم كه باشد اگر شما اين 4 هنرمندي را كه من نياز دارم به راديو بياوريد، من هم مي‌آيم. بعد هم گفتم اگر من برنامه تهيه كنم، خودم زمان پخش آن را تعيين مي‌كنم.»

شجريان در پي اين اظهارنظر سئوال‌شونده كه «سنگ بزرگ انداختيد جلوي پايشان»،گفت:«بله چون مي‌دانستم افراد ديگري براي پخش برنامه‌ها در تلويزيون تصميم مي‌گيرند و به من چنين اجازه‌اي نمي‌دهند. در آخر هم آقاي هاشمي گفت كه در شرايط تجديد نظر كنيد، ما هميشه منتظر آمدن شما هستيم. كه من گفتم نه من هيچ وقت به تلويزيون و راديو نمي‌آيم. هيچ وقت دوست نداشتم كه در تلويزيون كار كنم اما آثار من مدام از تلويزيون پخش مي‌شد. من هم مدام با ارسال پيام‌هايي اعتراض مي‌كردم اما فايده‌اي نداشت. تا اينكه ديدم كليپ ساخته‌اند. كليپي كه هيچ ربطي هم به آواز من نداشت.

آن زمان آقاي لاريجاني مدير راديو و تلويزيون بودند. اعلام كردند كه اساتيد بيايند و هرچه كه آنها بگويند من انجام مي‌دهم. من چند باري در جلسات شركت كردم و ايشان هم حرف‌هاي قشنگي زدند و من هم حرف‌هاي قشنگ‌تري زدم. در اين جلسات استاد پايور واستاد تجويدي و اساتيد ديگري هم بودند تا سياست هاي تلويزيون در پخش آثار موسيقي را تعيين كنند. بعد از جلسات ايشان به من گفتند كه آقاي شجريان اگر شما آستين هايتان را بالا بزنيد و بيايد اينجا همه مشكلات ما حل مي‌شود. من ديدم الان بهترين موقعي بود كه من به مردم بگويم من 17 سال است پايم را در تلويزيون نگذاشته‌ام و در مصاحبه تلويزيوني مردم اين نكته را از زبان خودم بشنوند. همان زمان دعاي تحويل سال و يك بهاريه را خواندم. و بعد از گفتن اين نكته ديگر تلويزيون نرفتم. هرچه آقاي لاريجاني تماس گرفتند ديگر نرفتم.»

شجريان درباره‌اينكه «تا سال 74 كه پخش آثارتان را از تلويزيون ممنوع كرديد؟» ادامه داد:«بله. اما روند پخش آثار من از تلويزيون ادامه داشت، كليپ هم كه مي‌ساختند. ديگر من وارد عمل شدم و نامه‌اي خطاب به مدير راديو و تلويزيون نوشتم و رونوشت آن را به روزنامه‌ها ارسال كردم و فقط اجازه دادم كه ربنا پخش بشود و اعلام كردم كه ربنا از آن مردم است.

اين هنرمند در ادامه در پاسخ به اينكه «اما بعد از مدتي فضا آرام شد، و تلويزيون مجددا پخش كارهاي شما را شروع كرد، اما عكس العملي از سوي شما ديده نشد؟» مطرح كرد:«چه كاري بايد مي‌كردم. تنها راه حلش اين بود كه به دادگستري شكايت مي كردم كه روندي طي مي شد كه خيلي اداري بود. من نمي‌خواستم كسي را زنداني و جريمه كنم. فقط مي‌خواستم به آنها بقبولانم كه اشتباه كردند و اجازه ندارند كه اين كارها را پخش كنند. تلويزيون بابت هيچ كدام از برنامه‌ها نه هزينه و نه زماني صرف كرده بود. اين برنامه ها به هزينه شخصي من توليد و پخش شده و براي مجوز آن هم يكسال در نوبت بوديم.»

استاد آواز ايران در پاسخ به اينكه «يعني در دوراني كه اعتراضي از سوي شما شنيده نشد، بازهم از پخش آثارتان ناراضي بوديد؟» مطرح كرد:«بله بازهم پيام مي‌دادم كه حق نداريد كارهاي من را پخش كنيد. من نمي‌توانستم و نمي‌خواستم از آنها جريمه بگيرم اما دوست هم نداشتم كه كارهاي من را پخش بكنند. من اين سازمان را قبول ندارم و زماني كه آثار من از اين سازمان پخش مي‌شود پيش وجدان خودم احساس شرم مي‌كنم. من هيچ وقت رضايت نداشتم تا جريان انتخابات پيش آمد و من وكيل گرفتم كه جنبه قانوني به اينكار بدهم.»

شجريان در ادامه درباره اينكه «با اين شرايط همچنان ربنا متعلق به مردم است؟» گفت:«بله اين ربنا همچنان متعلق به مردم است.»

در سايت دل‌آواز آمده است: «تابستان سال 1358 محمدرضا شجريان در استوديو ربنا را بدون تكرار در ضبط خواند تا مشقي براي هنرمندان شود. اما اين اثر بدون اجازه استاد آواز ايران به پخش رسيد. اثري كه در 32 سال اخير به راحتي جاي خود در دل هاي مردم پيدا كرد و امروز به عنوان اثري ماندگار شناخته مي‌شود.»

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ در تاریخ 31 تیر ماه 1390 راه اندازی شد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 93
  • بازدید کلی : 18,004